شهدا سال 61 -زندگینامه شهید عباس دهقانی پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد عباس دهقاني پور »
پریدند و قفسها را شکستند به روی شانه باران نشستند در ابتدای جوانی بودند و در نهایت سبزی زندگی که به سمت سرخ زیستن رفتند. 1339/3/1 در شهرستان نیریز نوزادی پا به عرصه وجود نهاد. خانواده او به عشق حضرت عباس بن علی(ع) نام عباس را برای او برگزیدند. پدر و مادرش این گل نوشکفته را همچون باغبانی دلسوز پرورش دادند و برای کسب معرفت و دانش آماده نمودند. بعد از ششمین بهار زندگی، دوره ابتدایی را در دبستان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد عباس دهقاني پور »
پریدند و قفسها را شکستند به روی شانه باران نشستند در ابتدای جوانی بودند و در نهایت سبزی زندگی که به سمت سرخ زیستن رفتند. 1339/3/1 در شهرستان نیریز نوزادی پا به عرصه وجود نهاد. خانواده او به عشق حضرت عباس بن علی(ع) نام عباس را برای او برگزیدند. پدر و مادرش این گل نوشکفته را همچون باغبانی دلسوز پرورش دادند و برای کسب معرفت و دانش آماده نمودند. بعد از ششمین بهار زندگی، دوره ابتدایی را در دبستان...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید قاسم زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
آنگاهکه کیمیای وجود تو را در زمین میکاشتیم و یارانت با اشکهایشان آبیاریاش میکردند و فغان سر میدادند، لطافت روح مطهرت با نسیمی تسلیمان میداد که: کدام دانه فرورفت در زمین که نـرسـت چرا به دانه انسانیت این گمان باشد کدام دل فرورفت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
آنگاهکه کیمیای وجود تو را در زمین میکاشتیم و یارانت با اشکهایشان آبیاریاش میکردند و فغان سر میدادند، لطافت روح مطهرت با نسیمی تسلیمان میداد که: کدام دانه فرورفت در زمین که نـرسـت چرا به دانه انسانیت این گمان باشد کدام دل فرورفت...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید محمود راحتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد محمود راحتي »
حدیث مستان مست از میناب الستی را باید از زبان آنانی شنید که خود حلاوت سوختن و خاکستر شدن در طواف شمع وجود دوست را چشیدهاند. از زبان محمود که شهادت خود را در آیینه صافدل بهراحتی دیده و عاشقانه بهسوی آن رفت. همانی که سال ۱۳۴۴ دریکی از روستاهای نیریز به نام مشکان در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکی به مدرسه رفت و کسب علم و دانش را آغاز...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد محمود راحتي »
حدیث مستان مست از میناب الستی را باید از زبان آنانی شنید که خود حلاوت سوختن و خاکستر شدن در طواف شمع وجود دوست را چشیدهاند. از زبان محمود که شهادت خود را در آیینه صافدل بهراحتی دیده و عاشقانه بهسوی آن رفت. همانی که سال ۱۳۴۴ دریکی از روستاهای نیریز به نام مشکان در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکی به مدرسه رفت و کسب علم و دانش را آغاز...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامعباس ملایی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در گرماگرم نبرد بود که ناگهان تیر کین بر سجدهگاهش نشست و فرقش را شکافت، درحالیکه خون سرخ بر گونههایش جاری بود؛ پرسیدم: چگونهای؟ بیدرنگ زبان گشود و گفت: اگر با منش نبود میلی چرا کوزه من بشکست لیلی غلام عباس، ۱۳۴۴/۶/۲۰ در خانوادهای مذهبی، در روستای مشکان نیریز متولد شد. کودکی را در محیط پر از لطف و صفای روستا گذراند و تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان شهید آیت آغاز کرد و به پایان برد. سپس وارد مدرسه ابوریحان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در گرماگرم نبرد بود که ناگهان تیر کین بر سجدهگاهش نشست و فرقش را شکافت، درحالیکه خون سرخ بر گونههایش جاری بود؛ پرسیدم: چگونهای؟ بیدرنگ زبان گشود و گفت: اگر با منش نبود میلی چرا کوزه من بشکست لیلی غلام عباس، ۱۳۴۴/۶/۲۰ در خانوادهای مذهبی، در روستای مشکان نیریز متولد شد. کودکی را در محیط پر از لطف و صفای روستا گذراند و تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان شهید آیت آغاز کرد و به پایان برد. سپس وارد مدرسه ابوریحان...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید نعمت الله منعمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد نعمت الله منعمي »
سال ۱۳۴۱، در صبحدمی زیبا، در میان خانوادهای پارسا و زحمتکش، خورشید وجود کودکی قشنگ و شیرین طلوع کرد. پدر رسیدن او را به فال نیک گرفت و نام نعمتالله را برای او انتخاب کرد. در کنار پدر و مادر با آموزههای دینی اسلام آشنا شد و با درک یک زندگی ساده و بیآلایش، با واقعیتهای زندگی اُنس گرفت. کمکم دوران کودکی را با عشق به آموختن و فهمیدن پشت سر نهاد و وارد دبستان شد. دوره ابتدایی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد نعمت الله منعمي »
سال ۱۳۴۱، در صبحدمی زیبا، در میان خانوادهای پارسا و زحمتکش، خورشید وجود کودکی قشنگ و شیرین طلوع کرد. پدر رسیدن او را به فال نیک گرفت و نام نعمتالله را برای او انتخاب کرد. در کنار پدر و مادر با آموزههای دینی اسلام آشنا شد و با درک یک زندگی ساده و بیآلایش، با واقعیتهای زندگی اُنس گرفت. کمکم دوران کودکی را با عشق به آموختن و فهمیدن پشت سر نهاد و وارد دبستان شد. دوره ابتدایی...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید علی عباس زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
علی، نیلوفر عاشقی بود که اول مهرماه ۱۳۴۱ در گلستان عشق روئید و کوچههای روستای مشکان نیریز را از عطر وجودش بهرهمند ساخت. دست مهربان باغبانان در رشد و نمو وی کوشید تا او را برای تحصیل آماده کرد. دوره ابتدایی را در دبستان شهید آیت (ششم بهمن) مشکان آغاز کرد و به پایان رساند. سپس به دلیل عدم دسترسی به مدرسه راهنمایی ترک تحصیل کرد و به امور کشاورزی و دامداری مشغول شد. علی در امر تأمین...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
علی، نیلوفر عاشقی بود که اول مهرماه ۱۳۴۱ در گلستان عشق روئید و کوچههای روستای مشکان نیریز را از عطر وجودش بهرهمند ساخت. دست مهربان باغبانان در رشد و نمو وی کوشید تا او را برای تحصیل آماده کرد. دوره ابتدایی را در دبستان شهید آیت (ششم بهمن) مشکان آغاز کرد و به پایان رساند. سپس به دلیل عدم دسترسی به مدرسه راهنمایی ترک تحصیل کرد و به امور کشاورزی و دامداری مشغول شد. علی در امر تأمین...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامرضا طالبی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامرضا طالبي »
طالبی، طالب شهادت بود و برای رسیدن بدان فوز عظیم، اسماعیلوار قدم در وادی معنویت و ایثار نهاد. سر را به خدا سپرد و به پیمان الستی خود ایستاد. رایحه وجودش با عطر دلانگیز گلهای بهاری در دهمین روز از فروردین ۱۳۴۶ در طبیعت باصفای روستای قطرویه و در میان خانوادهای مذهبی و متدین درآمیخته و فضای خانه را معطر ساخته بود. کودکی بیش نبود که دست سرد مادر را با گونههای مهربان خود لمس کرد و برای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامرضا طالبي »
طالبی، طالب شهادت بود و برای رسیدن بدان فوز عظیم، اسماعیلوار قدم در وادی معنویت و ایثار نهاد. سر را به خدا سپرد و به پیمان الستی خود ایستاد. رایحه وجودش با عطر دلانگیز گلهای بهاری در دهمین روز از فروردین ۱۳۴۶ در طبیعت باصفای روستای قطرویه و در میان خانوادهای مذهبی و متدین درآمیخته و فضای خانه را معطر ساخته بود. کودکی بیش نبود که دست سرد مادر را با گونههای مهربان خود لمس کرد و برای...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید احمد شریفی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
آنگاهکه بیمهابا بر صف دشمن میزد، جز بر خدا توکل نداشت و فقط از او مدد میخواست. در دفاع از دین و مُلک، سر را به خدا سپرده بود و آماده پذیرش هرگونه سختی و دشواری بود. احمد، ۱۳۴۶/۱/۱۰ در بهاری زیبا، بهاری زیباتر را در شهر نیریز و میان خانوادهای متدین و مذهبی با ولادت خود رقم زد. پس از طی دوران کودکی، دوره ابتدایی را در مدرسه فرهنگ نیریز به پایان رساند. دوره راهنمایی را در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
آنگاهکه بیمهابا بر صف دشمن میزد، جز بر خدا توکل نداشت و فقط از او مدد میخواست. در دفاع از دین و مُلک، سر را به خدا سپرده بود و آماده پذیرش هرگونه سختی و دشواری بود. احمد، ۱۳۴۶/۱/۱۰ در بهاری زیبا، بهاری زیباتر را در شهر نیریز و میان خانوادهای متدین و مذهبی با ولادت خود رقم زد. پس از طی دوران کودکی، دوره ابتدایی را در مدرسه فرهنگ نیریز به پایان رساند. دوره راهنمایی را در...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید رمضان خورشیدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد رمضان خورشيدي »
فروردین سال 1347 یادآور درخشش خورشید وجود کودکی زیبا در روستای مشکان از توابع نیریز، میان خانوادهای متدین و دامدار میباشد. این کودک را پدر «رمضان» نامید و با همت مادر، اورا به آداب مسلمانی تربیت کردند. آنگاه که توان فراگرفتن علوم روز را بدست آورد دوره ابتدائی را در دبستان شهید آیت (ششم بهمن) مشکان آغاز کرد و با موفقیت به پایان برد. سپس دوره راهنمایی را در مدرسه ابوریحان شروع کرد. احترام به معلمها و همکلاسیهای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد رمضان خورشيدي »
فروردین سال 1347 یادآور درخشش خورشید وجود کودکی زیبا در روستای مشکان از توابع نیریز، میان خانوادهای متدین و دامدار میباشد. این کودک را پدر «رمضان» نامید و با همت مادر، اورا به آداب مسلمانی تربیت کردند. آنگاه که توان فراگرفتن علوم روز را بدست آورد دوره ابتدائی را در دبستان شهید آیت (ششم بهمن) مشکان آغاز کرد و با موفقیت به پایان برد. سپس دوره راهنمایی را در مدرسه ابوریحان شروع کرد. احترام به معلمها و همکلاسیهای...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید قاسم صالح
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد قاسم صالح »
سپیده سر زد و از این شب قفس رفتند چنین پرنده شدند و ز دسترس رفتند یک گلدان شمعدانی، یک جانماز تبرک شده و مهری که جای پیشانی تو روی آن بود هنوز توی خانه است؛ هرروز شمعدانی را آب میدهم، جانماز را پهن میکنم و پیشانیم را جای پیشانی تو، روی مهری که خاکش، خاک کربلاست میگذارم ولی نمیتوانم مثل تو باشم، از نماز تا شهادت که میگویند کوتاه است، تو خوب راهت را پیدا کردی. راهیافته شهید، قاسم صالح...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد قاسم صالح »
سپیده سر زد و از این شب قفس رفتند چنین پرنده شدند و ز دسترس رفتند یک گلدان شمعدانی، یک جانماز تبرک شده و مهری که جای پیشانی تو روی آن بود هنوز توی خانه است؛ هرروز شمعدانی را آب میدهم، جانماز را پهن میکنم و پیشانیم را جای پیشانی تو، روی مهری که خاکش، خاک کربلاست میگذارم ولی نمیتوانم مثل تو باشم، از نماز تا شهادت که میگویند کوتاه است، تو خوب راهت را پیدا کردی. راهیافته شهید، قاسم صالح...